موضعی است در شعر عوف بن الأحوص: یسوق صریم شأها من جلاجل الی ّ و دونی ذات کهف و قورها. و در شعربشربن ابی حازم: یسومون الصلاح بذات کهف و ما فیها لهم سلع وقار. (از معجم البلدان یاقوت)
موضعی است در شعر عوف بن الأحوص: یسوق صریم شأها من جلاجل الی ّ و دونی ذات کهف و قورها. و در شعربشربن ابی حازم: یسومون الصلاح بذات کهف و ما فیها لهم سلع وقار. (از معجم البلدان یاقوت)
از زبیر بن عوام آرند، که بروز بدر، عبیده بن سعید بن عاصی را دیدم بر اسبی و زرهی تمام در برکه تنها دو چشم وی پیدا بود و میگفت: انا ابوذات الکرش. و در دست وی نیزه ای کوتاه بود و پس از قتل وی نیزه در تسهیم غنائم، رسول اکرم صلوات الله علیه و سلم را شد و در دیگر جنگها آن را پیشاپیش رسول میبردند
از زبیر بن عوام آرند، که بروز بدر، عبیده بن سعید بن عاصی را دیدم بر اسبی و زرهی تمام در برکه تنها دو چشم وی پیدا بود و میگفت: اَنا ابوذات الکرش. و در دست وی نیزه ای کوتاه بود و پس از قتل وی نیزه در تسهیم غنائم، رسول اکرم صلوات الله علیه و سلم را شد و در دیگر جنگها آن را پیشاپیش رسول میبردند
آماس جگر. ورم کبد. نزد پزشکان ورمی است که در کبد عارض شود از مواد گرم یا سرد که به کبد ریزد و متورم سازد. (کشاف اصطلاحات الفنون). صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: آماس جگر را ذات الکبد گویند. و نیز در موضعی دیگر از همان کتاب آرد: و بسیار باشد که اندر جگر آماسی گرم افتد و معالیق او کشیده میشود و درد آن بحجاب بازمیدهد و نفس تنگ می شود و بیمار و طبیب هر دو پندارند که ذات الجنب است از بهر آنکه همچنانکه اندر ذات الجنب، تب و سرفه و تنگی نفس باشد و آن ذات الجنب نباشد بلکه ذات الکبد است. (نقل به اختصاراز ذخیرۀ خوارزمشاهی)
آماس جگر. ورم کبد. نزد پزشکان ورمی است که در کبد عارض شود از مواد گرم یا سرد که به کبد ریزد و متورم سازد. (کشاف اصطلاحات الفنون). صاحب ذخیرۀ خوارزمشاهی گوید: آماس جگر را ذات الکبد گویند. و نیز در موضعی دیگر از همان کتاب آرد: و بسیار باشد که اندر جگر آماسی گرم افتد و معالیق او کشیده میشود و درد آن بحجاب بازمیدهد و نفس تنگ می شود و بیمار و طبیب هر دو پندارند که ذات الجنب است از بهر آنکه همچنانکه اندر ذات الجنب، تب و سرفه و تنگی نفس باشد و آن ذات الجنب نباشد بلکه ذات الکبد است. (نقل به اختصاراز ذخیرۀ خوارزمشاهی)
کوهی است نزدیک ضریّه و بدانجا بنویربوع را با جیش منذر بن ماءالسماء جنگی روی داد و غلبه بنویربوع را بود. جریر گوید: هم ملکوا الملوک بذات کهف هم منعوا من الیمن الکلابا. (از المرصع). و روضه ذات کهف نیز موضعی است و یاقوت گوید: روضه ذات کهف حجازیّهٌ بنواحی المدینه. جبله بن جریس حلاّبی راست: و قلت لهم بروضه ذات کهف اقیموا الیوم لیس اوان سیر
کوهی است نزدیک ضریّه و بدانجا بنویربوع را با جیش منذر بن ماءالسماء جنگی روی داد و غلبه بنویربوع را بود. جریر گوید: هم ملکوا الملوک بذات کهف هم منعوا من الیمن الکلابا. (از المرصع). و روضه ذات کهف نیز موضعی است و یاقوت گوید: روضه ذات کهف حجازیّهٌ بنواحی المدینه. جبله بن جریس حلاّبی راست: و قلت لهم بروضه ذات کهف اقیموا الیوم لیس اوان سیر